کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مهدی مقیمی     نوع شعر : مدح     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

هست ساحل زینب و تفسیر دریا زینب است           غم ز طوفان نیست در دلهای ما تا زینب است

اولیـن ام ابـیـهـا حـضـرت صـدّیـقـه بود           شک نـدارم دومیـن ام ابیـهـا زینب است


هست ناموس علی بی شبهه ناموس خدا           کیست ناموس علی و حقتعالی، زینب است

هر قـدم لحظه به لحـظه در تمام زندگی           ذکر زینب یا علی ذکر علی یا زینب است

منعکس گردیده مادر در وجود دخترش           حق و الانصاف باید گفت زهرا زینب است

اوست جان حـیدر و زهرا و پیغـمبر لذا           مومنون و کوثر و اخلاص و طاها زینب است

نَقل یک روح و دو پیکر هست زینب با حسین           او سراپایش حسین و این سراپا زینب است

جان عالم از حسین و جان او خواهر بُود           پس تو دنبال چه می‌گردی مسیحا زینب است

کوفه را لرزاند با صوت رسای حیدری           شیر زن تر از تمام شیرزنها زینب است

ارث حیدر را به میدان برده در میدان شام           لا فتی الّا علی؛ مُنجـر به الّا زینب است

مرقـدش هیهات آسیـبی ببـیـند در دمشق           چونکه خط قرمزِ طوفان سقا زینب است

" لیس للانسان الّا ما سعی " پس سعی کن           دامن او را بگیری حشرِ ما با زینب است

: امتیاز

مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

به وقت خطبه خوانی مثل حیدر می‌شود زینب           به هفده معجزه بر نی پیمبر می‌شود زینب

من از نامش که زینت بر علی گشته ست فهمیدم           زمـانـی زیـنـت الله اکـبـر می‌شود زینب


زمین باید بگردد تا ابد دور چـنین بیـتی           که درآن مادرش زهرا و دختر می‌شود زینب

سه تا آیه سه دفعه مادری پیش سه تا حجت           به علم جَفْر، اینجا شرح کوثر می‌شود زینب

حباب دور مصباح الهدی چون می‌شود عباس           به کشتی نجات خلق لنگر می‌شود زینب

خودش یک لشکر است از کربلا تا شام،در وقتش           دل آور، جنگ آور، آب آور می‌شود زینب

به این نکته توجه کن اگر که در وفاداری           برادر می‌شود عباس، خواهر می‌شود زینب

پس از حیدر اگر بابا، پس از زهرا اگر مادر           پس از عباس هم قطعا برادر می‌شود زینب

همانگونه که از اول به یادش مانده از کوچه           دم آخـر میان خیمه مـادر می‌شود زینب

دوتا روح است دریک جسم وقت بوسه از حنجر           که یک آن فاطمه یک آن دیگر می‌شود زینب

: امتیاز

مدح و مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : جعفر ابوالفتحی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آبـروی اهل ایـمان ز آبروی زینب است           حوض کوثر مملو از آب وضوی زینب است

این سوی میزان ملائک مست مست مست مست           آن سوی میزان فقط یک تار موی زینب است


از چه صحن بوتراب از بوی جنّت پر شده؟           درب و دیوار حریمش مست بوی زینب است

کعـبه می گردد به دور گـنـبد شاه دمشق           سوی هر قبله نما حقاً بسوی زینب است

حوض کوثر شد موثّر از صفای اشک او           آب زمزم قطره ای از آب جوی زینب است

قل هو اللهٌ احد، تفسیر نام مرتضی است           ذوالفقار مرتضی تفسیر هوی زینب است

وحی را با خطبه اش معنا نمود و زنده کرد           جبرئیل الحق گدا و خاک کوی زینب است

: امتیاز

مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قطعه

فقـط نه این که بدون معـلـم عالـمه شد            که مثل مادرش استاد فقه و تفسیر است

ظهور دیگری از فاطمه ست وقتی که            مقابـلـش هـمۀ فـتـنه‌ها زمین گیر است


یزیـدیـان همه دربـنـد شوکـتـش باشند            کسی که آیـنـۀ آیـه‌هـای تـطهـیـر است

به سربلندی او لطمه‌ای نخواهد خورد            سلاح اهل زنا گرچه طعن و تحقیر است

 اگر اسیـر خـطـابـش کـنم زبـانـم لال            که شیر، شیر بماند اگر به زنجیر است

هزار داغ به جانش نشست در یک روز            عجیب نیست اگر در جوانی‌اش پیر است

برای از نفس افتادنش همین کافی‌ست            که روبروش سری روی نیزه تصویر است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر ابیات اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین ابیات زیر کنید.

فقـط نه این که بدون معـلـم عالـمه شد            که مثل خواهرش استاد فقه وتفسیر است

محال بوده که هم با کفر همنشین باشد            کسی که آیـنـه آیـه‌هـای تـطهـیـر است

مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمد فردوسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

هر دختری که دختر زهرا نمی‌شود            هر بانویی که زینب کبری نمی‌شود

دار و ندار حضرت حـیدر، مجلّـله!            جز تو کسی که "زینت بابا" نمی‌شود


وصف و مـدایح هـمـۀ خـانـدانـتـان            در فهم و عقل ما به خدا جا نمی‌شود

پروندۀ زمین و زمان، زیر دست توست            بی اذن تو که نامه‌ای امضا نمی‌شود

صبر و ادب به پای تو قد خم نموده‌اند            این واژه‌ها بـدون تو معـنا نمی‌شود

دریا اگر مرکّب و گل ها قـلـم شوند             یک شمّه از فضائلت انشا نمی‌شود

عـیـسی به نام نامی تو می‌دهد شفـا            بیخود مـقـام او که مسیحـا نمی‌شود

شأن و مقام حضرت مریم ز مهر توست            بی‌مهـر تو که بانـوی دنـیا نمی‌شود

صدّیقه و زکـیّه و تـنـدیـس عـفّـتـی

تو گـوهـر مـقـدّسـۀ بحـر عـصمـتی

آئــیــنـۀ تــمــام کــمــالات مــادری            یــادآور جـلال و کـمـال پـیـمـبـری

مستجمع جـمیـع صفات عـلـی تویی            یعنی تویی علی و علی تو، چه باوری؟

حیدر اگر به شهر علوم نبی در است            بانو! تو هم به شهر وصال حسین، دری

وقتی به روی دست نبی گریه می‌کنی            چـشم انـتظـار دیـدن روی بـرادری

در پای درس مادر خود پا گرفته‌ای            بیخـود نشد که عـالـمـۀ آل حـیـدری

عـلـم لـدنّـی تو گـواه کـمـال تـوست            الحق که از سلالۀ زهـرای اطهری

با نطـق حـیـدری و بیـانات فـاطمی            ویـرانگـر قـبـیلـۀ شوم و ستمگـری

با هر کلام خود به عدو تیغ می‌کشی            در رزم خود شبـیه برادر، دلاوری

با قـدرتت به قـلـۀ دل ها عـلـم زدی

فـتح الـفـتوح آل عـلی را رقـم زدی

ای بانویی که اسوه شدی بر ادیب ها            مدح و فضائل تو بُوَد از عجـیب ها

با هر خطابۀ تو عـلی زنده می‌شود            مبهوت ذوالفـقـار کلامت خطیب ها

وقتی که با حسین خودت حرف می‌زنی            پیچیده می‌شود همه جا عطر سیب ها

ای یادگـار فـاطـمه، عـلـیـا مـخـدّره            زهرا نسب شدی که شوی از نجیب ها

وقتی که نام توست به دارو چه حاجت است            اصلاً نـیـاز نیـست وجـود طبیب ها

با نام تو تمامی حاجـات ما رواست            ای بـهـتـرین تـجـلّـی امّـن یجـیب ها

طعم خوشی و طعم بلا را چشیده‌ای            ای مَـحـرم تـمـام فـراز و نـشیب ها

تفسیر داغ در نظرت جز "جمیل" نیست            محو شکوه عشق تو صبر و شکیب ها

در ظهر واقعه چقَدَر غصه خورده‌ای            ای خواهر خمیدۀ شیب الخضیب ها

بانـو! تو را برای حسیـن آفـریده‌اند

گـریه کن عـزای حـسین آفـریـده‌اند

ای یادگار فـاطمه، غـم پرور حسین            هم خواهر حسینی و هم مادر حسین

همپای او شدی و رهایش نکرده‌ای            حـتّی مـیان مـوج بـلا، یـاور حسین

بار رسالت علوی روی دوش توست            با این حساب بوده‌ای پیغمبر حسین

چـشـم امـیـد او به نـمـاز شبـت بُوَد            روح دعـا و کـعـبـۀ نـیلـوفـر حسین

دیدی که نیزه‌ها همگی حلقه بسته‌اند            دور ضریـح بی‌کـفـن پـیکـر حسین

حتّی به روی نی چقَدَر خوب واضح است            آثار بوسه‌های تو بر حـنجـر حسین

شکر خدا نموده‌ای وقتی که دیده‌ای            زخمی شده تمامی بال و پـر حسین

در شام و کوفه بودی علمدار قـافله            جـانـم فـدای تو همۀ لـشکـر حـسین

اسلام با حضور تو ریشه دوانده است

عالم از این شهامت تو مات مانده است

زینـب اگر نبـود که زمـزم نداشتـیم            از ابـر دیـده بـارش نـم نـم نـداشتـیم

زینب اگر نبـود دگـر کعـبـه‌ای نبود            بـاور کـنـید روح دعـا هـم نداشتـیـم

زینب اگر نبود، مـیـان کـتـاب حـق            جایی برای سـورۀ مـریـم نـداشتـیـم

زینب اگر نبود جهان کفر محض بود            نامی ز دین حضرت خـاتـم نداشتیم

زینب اگر نبـود دگـر حـیـدری نبود            شـیـر نـبـرد خـطّ مـقـدّم نــداشـتـیـم

زینب اگر نبود علی، فاطمه نداشت            آیــیــنـۀ نــبـی مـکــرّم نــداشـتــیــم

زینب اگر نـبـود کـرم زاده‌ای نـبود            مثل حـسن کـریم دو عـالـم نداشتـیم

زینـب اگر نـبـود به دنـبـالـۀ حـسین            جـایـی برای واژۀ "جـانـم" نـداشتیم

زینب اگـر نـبـود تـلاطـم نـداشـتـیـم            قطعـاً برای شور و نـوا دم نداشتـیم

این حرف آخر است که امشب قلم نوشت            زینـب اگر نبـود "محـرّم" نـداشتـیم

شکر خـدا که از مِی عشقش لبـالـبم

شکـر خـدا که نوکـر دربـار زیـنـبم

: امتیاز

مدح حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : حسن لطفی ( تضمین غزل منزوی) نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : تضمین

آیِـنـه در آیِـنـه نـورِ مُـکَـرَم زیـنـب اسـت           جلوه در جلوه تـجـلیاتِ خـاتـم زینب است

خطبه در خطبه امیرالمؤمنین دَم زینب است           زُهره در زُهره ظهورِ اسمِ اعظم زینب است


آنکه با عشقِ حسینی گَشته همدم زینب است

با مُـسَـمَط با قـصـیـده با غـزل با مثـنوی           صائِبی از اصفـهـان و بـیـدلی از دهلـوی

جودی و یَغـما و نَیِّـر شهـریار و مـولوی           می بَرَد اما دلـم را مصـرعی از مُنـزوی

این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است

نامِ او پُر کرده عــالــم را حجـابش بیشتر           خُطبه اش بنیان کَن و فصلُ الخِطابش بیشتر

غیرتش مبهوت ساز است،انقلابش بیشتر           مـحـمـلـش دارد تـمـاشـا و رکـابش بیشتر

گفت با عباس پُشتیبانِ پـرچـم زینب است

شمع اگر این است دل پروانه باشد بهتر است           مِی اگر این است پُر پیمانه باشد بهتر است

سر اگر خاکِ درِ میخانه باشد بـهتر است           عقل در توصیفِ او دیوانه باشد بهتر است

در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است

عشق وقتی می تپد عاشق پرستو می‌شود           دستِ عاشق زود از حالِ دلش رو می‌شود

هر که با خـورشیـد شد آیـیـنـۀ او می‌شود           دخـتـرِ شـاهِ نـجـف هم شـاه بـانـو می‌شود

یک تن اما حامیِ ناموسِ عالم زینب است

از همان اول خدا میخواست او را شُد حسین           اصلاً او با اولین پـلکِ تمـاشـا شُد حسین

فاطمه شُد مرتضی شُد پیش از آنها شُد حسین           گرچه نامش بود زینب بعدش اما شُد حسین

او حسین است و حسینش هم مُسَلَم زینب است

گرچه بر بال و پرِ خود سلسله دارد هنوز           او که باشد سـایـبـانـی قـافـلـه دارد هـنوز

مـی‌رود پشتِ بـرادر فـاصـلـه دارد هنوز          با سرِ هر زلفِ او صدها گـله دارد هنوز

آنکه ریزد در فراغت اشک ماتم زینب است

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : توحید شالچیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

عکسی از چهرۀ زهراست جمالت زینب           مَـثَـل هـیـبـت دریـاست جـلالـت زیـنـب

تو چه کردی که به فردا همه زنهای بهشت           غـبـطـه دارند به سر حـدّ کـمـالت زینب


تو همان صدر نشین ملکـوتـی که هـنوز           کـرۀ خـاک نـدیـده سـت مـثـالـت زیـنـب

این چه سرّی ست که با وحی شدی دوش به دوش           پر جبریل مگر خورده به بالت زینب؟!

پـاکـی چـشـم تـو را آیـنـه اقــرار نـمـود           هـسـت پـیـدا به نـم اشـک زلالت زیـنب

از هـمـان دلـهـرۀ راه سـفـر فـهـمـیــدی           آسـمـان نـیـک نـیـاورده به فـالـت زینب

قهرمانیّ و در آن نهضت دل رحم ستیز           اثـر ضـرب عـدو گـشـت مـدالـت زینب

خطبه ات تیغ شرر بار شد و ثابت کرد           داری از حـیـدر کــرّار اصـالـت زیـنب

سنگ بر شیشۀ صبرت زده اند و دیدیم           جگر سنگ تـرک خورد به حالت زینب

خم شدی لیک خمی بر روی ابروت نبود           تـا نـمـانـد به زمیـن بــار رسـالت زینب

: امتیاز

مدح حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مجتبی صمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

با حـدیـث عـشـق غـوغـا می کـنـم            عـشـق را بـاعـشـق مـعـنا می کنم

صحبت ازعشق است ونام زینب است            عـشـق مـعـنـای تـمــام زینب است


کیست زینب جــز خــدای عـاشقی            صـاحب صـوت رسـای عـاشـقــی

عـشـق بــا زیـنب تـجــلّـی یــافـتــه            تــار و پــود عـشـق را او بـافــتــه

عشق او اوج مـقـامات است و بس            عشق بی زینب خرافات است و بس

سازمان عـشق را او رهـبـر است            بعد زهـرا او به عـالـم مــادر است

زن ولی مـردآفـریـن است و دلـیـر            مــردهــا در دام نــطـق او اســیــر

او خـودش را شهره در آفــاق کرد            کــودتــا در کـشــور عـشـاق کـرد

فـاتـح کــوه بـلـنـد عـصـمـت اسـت            نیش بیـداری ز خـواب غفلت است

عــالــم هر عـلــم بی تـعـلیم اوست            زاده ی شیر و جــدا از بیـم اوست

زن ولی با غـرّشی طـوفـانی است            صاحب فـنّ خـطـابـه خـوانی است

تـاجـر سـرمـایــه دار عشق اوست            با کــلامـش ذوافـقـار عشق اوست

پـنــج تـن در او تــجــلّا مـی کـنــد            نطق حـیــدر خوب اجــرا می کـند

نـیـست تـنـهـا دخـت والای عــلـی            او بـــود امّ ابـــیـــهـــای عــــلـــی

نان حیدر، شیر کوثر خورده است            کربلا را او به مـقصد بــرده است

کاخ ظلمت را به خـاکـسـتـر نشاند            او بـه دامــانـش رقـیّــه پــرورانــد

قـــاتــل آل امـــیّــه زیــنــب اســت            عـشـق آمــوز رقـیّــه زیـنـب است

مـا رأیـت الاّ جـمـیــلا ورد اوست            حضرت ام البنین شــاگــرد اوست

رتبه اش بـالاتــر از مـقـیــاس بود            خــادم او حــضـرت عـبــاس بــود

عین و شین و قـاف یعـنی دلـبـری            سـیــرت زهـرا و صوت حـیــدری

او لـیـاقـت داشت پـیـغـمـبــر شـود            مـثــل مــادر ســورۀ کــوثــر شود

در عـبـادت سیـنـه ها دارد یـقـیــن            او بـود مـانــنــد زیــن الـعــابـدیـن

در تــمــام عــمــر حــتّــی در بــلا            یک نـمــاز شب نـشـد از او قـضـا

او ولایت را حسن خو طینت است            زینب است و زینت هر زینت است

او شجـاعت را حسیـنی وار داشت            بر تــولّای عــلــی اصـرار داشت

یک یـک پـیـغـمـبـران مـدیــون او            شــد نــبــوّت هـم گــروه خــون او

رمــز جــاویــد دوام کــربــلاسـت             بـعـد عـاشــورا سـفـیـر نـیـنـواست

تـا قـیــامـت جـلــوۀ تــابــنــده شــد            مکـر دشمـن پـیـش او بـازنــده شـد

گـرچـه زیـنب هست نـامـی دلـربـا            نــام زیـنب با حـسـیـن دارد صـفـا

صبـر بـا یــادش صبـوری می کند            از هراس و غـصّـه دوری می کند

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر ؛ حفظ بیشتر حرمت ائمه بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

عین و شین و قـاف یعـنی دلـبـری            جــلــوۀ زهـرا و صوت حـیــدری

رمــز جــاویــد دوام کــربــلاسـت             کــارگــردان قــیــام کــربــلاسـت

تـا قـیــامـت جـلــوۀ تــابــنــده شــد            تـیـم دشـمـن پـیـش او بـازنــده شـد

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

روز اوّل با حـسـیـنـش عهد بست            پای این پیمان سر خود را شکست

تا ســر بـبـریــده را بر نـیــزه دیـد            خون سر از چوبـۀ محـمـل چکـیـد

مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

تو نوری و خورشید هم خاکستر توست            پرواز صد جبریل در بال و پر توست

ایـن آیـه هـای مـریـمِ در حـالِ تـنـزیـل            یا آبـشـار رشـتـه های مـعـجـر تـوست؟


تـا ردّ پـای سـجـده هـایـت را گــرفـتـم            دیدم تو نـوری و خـدا در بـاور توست

فـریـادهــای زخـمـی دیــروز گــودال            امروز روی شـانـه های حنجـر توست

می خـواسـتـی زیبا بـبـیـنـی کـربـلا را            یعنی حسین بن علی هم بی سرِ توست

با محمل عریان تو را سنـخـیّتی نیست            تو زیـنـبـی، پـرده نشیـنی بهتـر توست

مـردم نـمـی بـیـنـنـد حتی سـایه ات را            هجده سر نیـزه نشین دور و بر توست

مـجـمـوعـۀ دردی، گـلـسـتـانِ کـبـودی            رنگین کمانی، مـدّعـایـم پیـکـر نوست

فردا که پا در عـرصـۀ محـشر گذاری            مـعـلوم می گردد قیامت محشر توست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

فردا که پا در عرصۀ حـق می گذاری            مـعـلوم می گردد قیامت محشر توست

مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

با لـشگـرت دوبـاره بـیا انقـلاب کن            شام خراب را سر شامی خـراب کن

از مـا مـدافـعـان حـرم انـتـخـاب کن            روی تـمـام سیـنه زنـانت حساب کن


یاد عـرب نـرفته که فیروز زاده ایم!

تا پـای مـرگ پـای شما ایـسـتـاده ایم

مکر سـقـیـفـه نـقـشه خصمانه ریخته            در باغ دوست آفت بـیـگـانه ریـخـته

هیـزم اگر چه بر در این خانه ریخته            دور وبر تو این همه پـروانه ریخـته

ما که نمـرده ایم شما بی حـرم شوی

زهرای بی مزار در این شهر غم شوی

پـایـیـز را فـراری خـشــم بـهـار کن            این قوم را دوباره به نفرین دچار کن

تیغی دودم به قـره طوفان سوار کن            اصلا به ذوالفـقار عـلـی واگـذار کن

بــایــد دمـشـق آیــنــۀ کـربــلا شــود

تا این گره به دست عـلـمـدار واشود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید صحیح نیست همانگونه که زنان خودمان حرف می زنیم با اهل بیت هم سخن بگوئیم.

چـادر بـبـنـد بر کـمـر و انقـلاب کن            شام خراب را سر شامی خـراب کن

مدح حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

بیا ای دل به درد شیعه درمان می کند زینب           حسینش داده دم مـعجـز نمایان می کند زینب

اگـر با نـیـت فـیـض آمـدی طـوبا به اقـبـالت           تو را بر سفـره عبـاس مهمان می کند زیـنب


من از قطره کمم اما به دریا نـاز خواهم کرد           که مور بی بضاعت را سلیمان می کند زینب

پـیـام زیـنـبـیـه این بُود از بعد صـدهـا سـال           یزیدی مسلکان را خانه ویران می کند زینب

معین عترت است این مـحـیـی آیات عاشورا           چو زهرا مـادرش تبلیغ قــرآن می کند زینب

هراس افتاده بر قلب یـهـود از قهر حزب الله           که یاری بر کفن پـوشان لبـنان می کند زینب

الا سـربـاز عـاشــورا بـگـو لـبـیـک یازیـنب           اگرمشکل به کارت هست آسان می کند زینب

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

پـیـام زیـنـبـیـه این بُود بعد از صد و ده قرن           یزیدی مسلکان را خانه ویران می کند زینب

مدح و مرثیه حضرت زینب در اسارت

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

باید سـرود از حـلـم زیـنب ایـهـا الناس            باید که گفت از رکن مذهب ایها الناس

با اشک چـشـمم در مـقـامـاتش نوشتم:            استــاد بـی هـمـتـای مکتب ایهـا الناس


آیــا کـسـی مـانـنـد او در وادی عـشـق            کــرده ادای حـقِّ مـطـلب ایـهـا الناس؟

چـادر نمــازش سوخت اما کــم نیاورد            گرچــه شد از ماتــم لبــالب ایها الناس

دروازۀ ســاعات بود و زینب ای وای            رقاصه ها بر دور مــرکب ایـها الناس

نامــوس حـق را بر سـر بــازار بردند            با حــال و روز نـامــرتب ایـهـا الناس

بزم شـراب و خیزران... قاری قــرآن            کوه حیا می سوخت از تـب ایها الناس

جــای تمام بچه ها او کـعب نی خورد            در شام، قــدّش شد مــورّب ایها الناس

آنقدر این عـالـم بــلا در جام او ریخت            بر کـعـبـۀ غــم شد مـلّـقـب ایهـا الناس

مانند زهــرا شـد... تـعـجـب هـم ندارد            این گــریه های در دل شب ایها الناس

می آیـد امشب بــاز از کـنـج خــرابــه            سوز نوایش "ربی یا رب..." ایها الناس

با خـطـبه هایش شـام را از پا درآورد            زینب و مــا ادراک زیـنـب ایها الناس

: امتیاز

مدح و مرثیه حضرت زینب در اسارت

شاعر : حسن بلبلی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای قــامت همیشه تر از قبــل استــوار            ای بانــوی نـجـابت و ای بانوی وقــار

روشن تـرینِ آیــنــه ها بر جــبــیـنِ تو            قــد می کشد ز هر نـفست قــامت بهار


زیبـاتـرینِ حــادثــه هـا با تو هـم قـرین            زیـبــاتـرینِ جـلــوۀ حق از تو آشکــار

تو در بـهـشت و آینه ها هـم جــوار تو            اما هـنوز چشم تو گــریان و سوگــوار

بغض رسایت آینــه ها را به هم تـنـیـد            در فصل سنگ و آینه و داغ و انکسار

بگــذار از صــلابت تو کــوه بشکــنـد            ای بانــوی همیشه تر از پیش استــوار

: امتیاز

مدح و مرثیه حضرت زینب در اسارت

شاعر : جواد محمد زمانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سبــز است بـاغ آینــه از بــاغبــانی‌ات            گــل کرد شوق عـاطفه از مهربانی‌ات

از بس که خار خاطره بر پای تو نشست            چــشم کسی نـدیــد گــل شــادمــانی‌ات


حتی در آن نمــاز شبی که نشستـه بود            پـیــدا نـشـد تـشـهّـدی از نــاتــوانـی‌ات

آن‏جا که روز کـوفه ز رزم تو شام بود            شوق حماسه میچکد از خطبه ‏خوانی‌ات

آری شکـست فـرق یـزیـد و یـزیـدیان            از خطبـه های حیدری و جان فشانی‌ات

با آن سری که در طبق آمد، شبی بگو            لبــریــز بــوسه بــاد لب خیــزرانی‌ات

عمر سه ساله صبر دل از لاله می‌گرفت            آتــش نــمی‌زنـیــم به داغ نـهــانــی‌ات

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

امّا شـکـسـت خـطـبـۀ پــولادی تــو را            بر نـیــزه آیــه‌های گــل نــاگـهــانی‌ات

مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

به نام آنکه به ما داد، درس ایـمان را            همان که زندگی اش زنده کرد انسان را

همان که بر همگان درس عاشقی آموخت            ز دست لیلی و مجنون گرفت میدان را


به نام نـامی آن بانـویی که بـا زحمت            نشـاند بر لب عـالـم دم حسین جـان را

اگر نـبـود، نـبـودیــم نوکـران حـسیـن            میان سـفـرۀ ما او گـذاشت این نان را

همان کسی که همیشه حکایت صبرش            صـبـور کـرد دل مــادر شـهــیـدان را

به نـام آن زن مـرد آفـریـن کـربــبــلا            همان که از دل ما برد ترس طوفان را

کجاست دشمن شیعه حریف می طلبیم

مرید حضرت زینب عـقـیـلـة العربیـم

دوباره در دلم آشوب محشر کـبراست            چگونه من بنویسم از آن که بی همتاست

گرفـته ام به روی دست کـاسۀ چه کنم            و مانده ام که بگویم خدیجه یا زهراست؟

خدا کـند که بفـهـمـیم کیست این بـانـو            شناخت هر که مقامش از اولیاء خداست

نوشـته اند که خـیلی به مـادرش رفـتـه            نوشتـه اند که خـیـلی فـدائی مـولاسـت

نوشته اند که یک عمر اهل نافـله بـود            مراد و پیر تمام نماز شب خوان هاست

نوشته اند از آن دم که چشم خود وا کرد            اسیر و عاشق و حیران سید الشهداست

نـوشـتـه انـد کـرامــات کــوثـری دارد

ببـین مقام عـلـی را چه دختـری دارد

رسیده شیـعـه به اینجـا به همت زینب            زمیـن حـسـیـنیـه شد با عـنـایت زینب

چه با شکـوه سپاهی چه لشکری دارد            حــسـیــنـیـان جـهــانــنـد امـت زیـنب

بزرگ و کوچک عالم، محرمِ هر سال            شوند راهی روضه؛ به دعـوت زینب

هزار طایفه در روز اربعـین جـا شـد            مـیــان کـربــبــلا بـا کـرامـت زیـنـب

هـزار شـکـر خـدا را که خـانـوادۀ مـا            شدنـد نـوکـر دربـار و رعـیـت زینب

بــرای دیــدن آن جـمـعـۀ فــرج بــایـد            قـسـم دهـیم خـدا را به حـرمت زینب

اگـر نـبـود کـسـی سینه زن نبـود الان

دلی اسیـر حـسیـن و حـسن نبـود الان

قـسم به حـرمت چـادر سیاهـتـان بـانو            من آمـدم بشـوم سـر به راهـتـان بـانو

بَــدَم درست ولی افتخار من این است            گـذشـت زنـدگی ام در پـناهـتـان بـانـو

بده اجازه ای امشب دل مرا خوش کن            که خـدمـتی بـکـنـم در سپاهـتـان بانو

خـدا کـند که مرا بعد مـرگ بشـنـاسند            به نـام کـارگـر خـیـمه گـاهـتـان بـانـو

خــدا کـنـد برسد عــقــل من به تفسیرِ            قــیــام کــربــبـلا از نگــاهـتـان بـانـو

غـلام کوچک و پستم بیا بــزرگـم کن

قـسم به جان حـسینت رسول ترکم کن

تـویی که قـبـلـۀ اولاد مـرتـضی بودی            تویی که فـاطـمـۀ شهـر کـربلا بـودی

حـرام بـود نــگـاهِ به سـایــه ات حـتـی            تـو یــادگـاری پـیـغـمــبـر خـدا بـودی

تویی که نام شریفت همیشه حرمت داشت            به روی ناقـۀ عـریان بگـو چرا بودی

تویی که بود هـمیشه حـسیـن هـمراهت            چه شد که همسفر شمر بی حـیا بودی

کسی که خواند تو را خارجی نبود اصلا            در آن زمان که به آغوش مصطفی بودی

به احترام تو باید فرشته گل می ریخت            میـان شـام چه شد زیر سنگ ها بودی

شکست حرمت بال و پرت زبانم لال

چه آمـده به سـر معجـرت زبـانـم لال

: امتیاز

مدح و مصیبت حضرت زینب سلام علیها

شاعر : وفایی شوشتری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : قصیده

نمی دانم چه بر سر خامۀ عنبر فشان دارد        كه خواهد سِرّی از اسرار پنهانی عيان دارد

به مدح دختر زهرا مگر خواهد سخن گويد        كه بانغمات منصوری «أنا الحق» برزبان دارد


به آهنگ حسينی مدح خاتون حجـازی را        به صد شور و نواخواهد به عالم رايگان دارد

چه خاتون آن كه اورا نورحق در آستين باشد        چه خاتونی كه جبريلش سر اندر آستان دارد

حـيـا بنـد نـقـاب او بـود عفـت حجـاب او         ز عصمت آفتاب او مكان در لا مكان دارد

بيا عصمت تماشا كن كه از بهر خريداری        در اين بازار يوسف هم كلاف ريسمان دارد

نبوت شأن پيغمبر ولايت در خـور حيـدر        نه اين دارد نه آن دارد نشان ازاين وآن دارد

تكلم كردنش راهر كه ديدی فاش می گفتی        لسان حيدری گويا كه در طی لسان دارد

بودناموس حق آن عصمت مطلق كه ازرفعت        كميـنه چـاكر او پا بـه فرق فـرقدان دارد

بـود نه كـرسی افـلاك كمتـر پـايۀ قـدرش        اگر گويم كه قصر قدر و جاهش، نردبان دارد

ز شرم روی اوباشد كه اين مهر درخشان را        به دامان زمينش آسمان هر شب نهان دارد

زنی با اين همه شوكت نديده ديدۀ گردون        زنی با اينهمه سطوت كه در عالم نشان دارد

چرابا اين همه جاه وجلال وعصمتش دوران         ميان كوچه و بازار، هر سویش مکان دارد

خرد گفتا خموش ای بی خبرازسراين معنی        كه هركس قربش افزونتر، فزونتر امتحان دارد

ندارم باور ار گـویـند، دیـدش دیـدۀ مـردم        که دود آه خویشش مخفی از نامحرمان دارد

سخن آهسته تر باید که شاید بشنـود زهـرا        وگرنه سوز آهش صد خطر برحاضران دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

اگرمستوره ی ایجاد چون خورشیدرخشنده          نـــه بـــر سر چادر و نه ساتر و نه سایبان دارد

مدح و مصیبت حضرت زینب سلام علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

اى زينب! اى كه بى توحقيقت زبان نداشت         خـون آبرو، محبّت و ايـثـار، جان نداشت

بى تو حـيا به خاك زمين دفـن گشـته بود         بى تو شرف ستاره به هفت آسمان نداشت


در بـاغ وحـى بيــن دو ريحـانه ی رسول         رعـنـاتـر از تو فاطمه سرو روان نداشت

تـو عـاشـقـى چــو يــوسف زهـرا نداشتى         او چون تو عاشقى به تمام جهان نـداشت

بى تو شكـوفه هاى شهادت فـسـرده بــود           بى تو رياض عشق و وفا باغبان نداشت

آگـاه بود عـشـق، كه بى تـو غـريب بـود           اقرار داشت صبركه بى تو تـوان نداشت

در پـهـن دشت حـادثه، بـا وسعت زمـان           دنيا سراغ، چون تو زنى قهرمـان نداشت

تـاريـخ صتابـران جهـــان جـانگــداز تـر           از قـصّـه صبــورى تــو داستـان نـداشت

هفـتاد داغ بر جگـرت بود و باز خصـم            تنها نه از سـخن، ز سكوتت امان نداشت

گر پـاى صبـر و همّت تو درميان نـبود            اسلام جز به گوشـۀ عـزلت مكان نداشت

كاخ سـتم به خـطـبه تو گشت زيـر و رو           تـابى به پـيـش قـلّـه آتـش فـشـان نـداشـت

اين غـم كجـا بـرم كه گـل دامـن رسـول            آبـى به غـيـر اشك غـم بـاغـبـان نـداشـت

شبها گرسنه خفت و نمـاز نشسته خـواند           سهـم غـذاش داد به طفـلى كه نـان نداشت

او دخت مادريست كه از جـور دشمنـان           حـتّى درون خـانه خـود هـم امـان نـداشت

روزى به زيـر سـايـه پـيـغـمـبــر خـداى           روزى به جز سر شهــدا سايه بان نداشت

زينب اگر نبود، شجـاعـت به گــور بـود           زيـنب اگـر نبـود، شهـامـت روان نداشت

زينب اگـر نبـود، وفــا سـرشكـسـتـه بـود           زينب اگر نبـود، تـن عـشـق جـان نداشت

زينب اگر كمر به اسـارت نـبـسـتـه بــود           آزادى اين چـنـين، شـرف جاودان نداشت

زينب اگـر نبـود پس از كــشتـن حسيــن            گــلـدسـتـه صــفـا، صـداى اذان نــداشـت

ميثم هماره تاكه به لب داشت صحـبـتـى            حرفى بجز مناقـب ايــن خانـدان نــداشت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

او دخت مادريست كه از جـور دشمنـان              حتّى كنار خانه خود هـــم امـــان نــــداشت

مدح و مصیبت حضرت زینب سلام علیها (زبانحال )

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

من آن فـرشته ام كه به دنـيا نشـستـه ام            حـورايه ام و به دامن تـقـوا نشـسـته ام

من چشمه ام جدا شده از كوثر بهشـت            طـوبـايم و بـه گـلشن طاهـا نشـسته ام


عـطر ولايـتم من و پـيچـيده در فـضـا            نـور محـبـتـم كه بـه دلهـا نـشـسـتـه ام

من زينبم كه مظهـر صبر و شهـامتـم            وز مَكرمت به طارم اعلى نشـستـه ام

نور عـلى و فـاطمه در جان من دميـد            چون در كنار حيدر و زهرا نشسته ام

ايـمان آن دو را بـه وراثـت گـرفـته ام            ايـثـار آن دو را بــه تمـاشـا نشـسته ام

من ديــده ام كـلاس دبـسـتـان وحـى را            در پاى درس خواجه اَسراء نشسته ام

دارم نـشــان زَيْـن ابـيـهـا مـن از پـدر            چون در حـريـم اُمّ ابـيـهـا نـشـستـه ام

من تـربـيت به دامن زهـرا گـرفـتـه ام            در بزم اُنس عصمت كبرى نشـسته ام

بابم على چو نقطه بسم الله است و من            چون كسره پاى نقـطه آن با نشسته ام

سنگينى رسالت خونها سبب شده است            من در نمـاز شب اگر از پا نشـسته ام

ازبس كه داغ برجگرمن نشسته است            آتش به جان چو لاله صحرا نشسته ام

با اين مقام، آن همه ديدم ستم ز دَهــر            كز بـارغـم شكـسته و از پـا نشسته ام

در چار سالگى غـم چهل سال دیـده ام            چون در فـراق سـيّـد بـطحا نشـسته ام

من ديده ام شهـادت مادر به چشم خـود            در سـوگ آن حـبـيـبه يكـتـا نشـسته ام

رُخسار غرقِ خون على ديده ام، دريغ            آن دخـترم كه در غـم بـابـا نشـسته ام

داغ حـسن شـرارۀ غـم زد به جان من            در مرگِ آن امـام به غـوغا نشسته ام

در انقـلاب سـرخ حـسينى بـه يـاريش            بـر محـمل اسارت و غـم ها نشسته ام

برخاستم ز جا به هرجا كه او بخواست            وآنجا كه او نشـست من آنجا نشسته ام

يا از غــم شـهــادت عـبـاس سـوخـتـم            يــا در عــزاى زادۀ لـيـلا نـشـسـتـه ام

از پـاى در نيـامـدم از هـر بـلا، ولـى            پيـش سـر حـسيـن من از پـا نشسته ام

آمد سـويم مؤيد و مى گـفت عمه جـان            بـر درگهـت بـراى تـمـنّـا نـشـسـتـه ام

: امتیاز

مدح و مصیبت حضرت زینب سلام علیها

شاعر : سید عباس صدرالدینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سوز دعاست همدم شب زنده‌داری‌ت           ای من فدای مقدم شب زنده‌داری‌ت
بر تارک سیاهی شـب تیــغ می‌کشی           ای آفـتـاب پـرچم شب‌ زنـده‌داری‌ت


پروانه‌ وار گرد حـرم چرخ می‌زدی           کـوه صفـا محـرم شب‌ زنده‌داری‌ت
بوی بهـشت می‌وزد از جامـۀ سحـر           ای گل زواپسین دم شب‌زنده‌داری‌ت
ایمن شد ازعذاب جهان تا فرو چکید           بر روی خاک شبنم شب‌زنده‌داری‌ت
روشـن‌ترین طـریقـۀ پیـکـار بـا سـتم           شد هر کتاب اعظم شب‌زنده‌داری‌ت
زنجیرهم به پای تو خونابه می‌گریست            چون شد جدا ز مقدم شب‌زنده‌داری‌ت

: امتیاز

مدح حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمود شاهرخی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تویی که قبله ی جــان، خاک آستانــۀ توست           عـفـاف، پـرده نـشــیـن حـریـم خانۀ توست

تـو آن هُــمـای  هـمـایـون عـرش پـــروازی           کــه اوج قــلـــه اســرار، آشـیـانـــۀ تـوست


تـو آن درخـت بـرومـنـد طـــور تـوحـیـــدی           کـه نـغـمه ساز انـا الله، هـر جـوانــۀ توست

تویی  عـقیـلـه عتـرت، تـویی سلاله ی  نـور          که نـقدعصمت حقّ ، گوهـر خزانۀ توست

تـو زیـنـبـی که خِـرَد غـرق  لُـجّـة حـیـــرت           زقـدر و مـنـزلت روح بــیـکرانـۀ تـوسـت

چـنـان بـه کـــوی وفــا  دادِ عـاشـقـــی دادی           که نـقـل مجلس لاهوتـیان  فـسـانـۀ تـوست

تو شــمـع سـوخـتـه جـانـان آتـشـیـــن نـفـسی           زوال خـرمـن کـفـر وسـتـم زبـانۀ توست

چنان ز منـطق شیـوا  به خصم طـعـنـه زدی           کـه سـرشکستـه  ز آزار تـازیـانـۀ تـوست

یـزید رفت و ازو در جـهـان نـمــانــده اثـــر           نه شام ، بلکه به هرکشوری نشانـۀ توست

تـو آن خـطـابه ی  والا بـه نـقـل گـفـتـی بـاز           کـه داسـتــان غـــم مــادر یــگـانـۀ تـوست

هــنـوز چشـم سـمـاواتـیـــان بـه دامـن طـف            بـسـوی نـافـلـه  و گـریـه شــبـانـۀ تـوست

نه داستـان تـو ، تـنــها حـدیـث عـاشـوراست           کـه از کــران ازل تا  ابــد زمـانۀ تـوست

پــیــام خــون شـهـیـدان  عـرصه ی تـاریـخ            رسالتی است که تا حشرزیب شانۀ توست

به نـظره ای زسـر لطف (جذبـه) را  بـنواز            که کـیـمـیـای نـظر ، خـاک آستـانۀ توست

: امتیاز
نقد و بررسی

 بیت زیر به جهت انتقال بهتر معنا تغییر داده شد

تو شــمـع سـوخـتـه جـانـان آتـشـیـــن نـفـسی            شــرار خرمـن کـفـر وسـتـم زبـانه ی توست

مدح حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمدفرحبخشیان(ژولیده نیشابوری) نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات قالب شعر : غزل

آن که نامش کرده عالم را مسخر زینب است          آنکه وصفش می رباید هوش از سر زینب است

مادرش آموزگــار مکتب شرم وحـیـاست          فارغ التحصیل دانشگاه مـادر زینب است


گر عـلی بن ابی طالب بود معـیـار صبـر          آن که صبرش با علی گردد برابر زینب است

گفت پیغمبر حسیـنـم هست کشتی نـجـات          بادبان و محور و سکان و لنگر زینب است

هست از درهای جنت یک درش باب الحسین          فاش می گویم کلید قفل آن در زینب است

آن چه داغ شش برادر را به خود هموار کرد          تا بماند جــاودان دین پـیـمـبر زینب است

: امتیاز